سلام. در این پست قصد دارم که راجع به کتاب «قلعه حیوانات» نوشته «جورج اورول» بنویسم و اون رو معرفی کنم. برای من نوشتن راجع به این کتاب کار راحتی نیست؛ دلیلش هم این موضوع هست که برخلاف حجم کم این کتاب مفاهیم عمیق و نمادهای مختلفی به طرز جالب داخلش گنجانده شده. نسخهای که من دارم رو امیر امیرشاهی ترجمه کرده و توسط انتشارات جامی چاپ شده.
اما نویسنده این کتاب «جورج اورول» کیست؟
جورج اورول (George Orwell) در سال ۱۹۰۳ در یکی از شهرهای هندوستان به دنیا اومد و زمانی که یک سال داشت همراه با مادر و دو خواهر خود به انگلستان رفت و در آنجا توسط مادرش بزرگ شد. به دلیل وضعیت مالی نامناسب خانواده و برخلاف میل مادرش، جورج در مدرسه مذهبی تحصیل کرد. در دوران جوانی تصمیم گرفت که به هندوستان برگرده و در پلیس سلطنتی فعالیت کنه.
تجربه زندگی در جامعه طبقاتی هند، زمینهساز تفکرات و نگاه اورول به جامعه شد و در کتابهای او تجلی کرد. همچنین جنگ جهانی دوم هم در شکل گرفتن دیدگاههای او بدون تأثیر نبود و در تحت تأثیر همان دوران بود که اورول اثر قلعه حیوانات را خلق کرد. بدون شک از اورول میتوان به عنوان یکی از برجستهترین روشنفکران اون دوره یاد کرد.
اورول در سال ۱۹۵۰ و بر اثر بیماری ریوی فوت کرد و به درخواست خودش جسدش سوزانده شد.
داستان کتاب در مورد چیست؟
داستان در مورد حیوانات اهلی ساکن در یک مزرعه هست که از بهرهکشی بیش ار حد مالک مزرعه (آقای جونز) خسته شدن و تصمیم میگیرن که بنابر توصیه قبل از مرگ یکی از حیوانات، دست به شورش بزنن.
پس از پیروزی این انقلاب، خوکها که هوش بیشتری نسبت به بقیه داشتن، رهبری گروه را بر عهده میگیرن و پست و وظایف را میان اعضا با توجه به تواناییهای آنها تقسیم و قوانین اساسی خود را وضع میکنن و روی دیوار مزرعه مینویسن. قوانین به این ترتیب هستن:
- همه آنها که روی دوپا راه میروند دشمن هستند.
- همه آنها که چهارپا یا بالدار هستند، دوستند.
- هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.
- هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.
- هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.
- هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.
- همهٔ حیوانات با هم برابرند.
اما پس از گذشت مدتی، میان خوکها اختلاف ایجاد میشه و یکی از اونها که مخفیانه چند سگ را برای محافظت از خود تربیت کرده، دیگری را فراری میده و کنترل همهچیز رو در دست میگیره.
در ادامه، خوکی که رئیس شده تعدادی از حیوانات را به جرم همکاری با خوک فراری دادهشده اعدام میکنه و با سیاست و سؤ استفاده از سادگی بقیه، اونها را مجبور به کار کردن در ازای دریافت غذای بسیار کم میکنه.
خوکی که رئیس شده پس از مدتی، امکانات و ثروت بیشتری برای خود فراهم میکنه و یاد میگيره که چطور مثل انسانها روی دو پا راه بره و با اونها معامله کنه. پس مدتی هم دست به تحریف قوانین اساسی مزرعه میزنه. برای مثال برخی از اونها را صورت زیر در میاره:
- چهارپا خوب و دوپا بهتر.
- هیچ حیوانی بیدلیل دیگری را نمیکشد.
- همه حیوانات باهم برابرند، اما بعضی برابرترند.
در اواخر داستان تمام شش قانون اول از روی دیوار پاک شده و فقط قانون هفتم به صورت تحریفشده باقی میمونه.
کتاب قلعه حیوانات در واقع بهطور غیرمستقیم به شرایط حاکم بر شوروی سابق اشاره میکنه. و در واقع شرایط اون مزرعه، شخصیتها و حیوانات این داستان رو میشه به بسیاری از جامعهها، شخصیتها و رهبرهای دنیای واقعی نگاشت کرد.
برای کسب اطلاعات بیشتر بد نیست که سری بزنید به صفحه ویکیپدیا این کتاب.
همچنین نقد بسیار خوب و کاملی راجع به داستان و شخصیتها رو میتونید در اینجا مطالعه کنید.
فکرتون باز، تنتون سلامت.
👌👌👌👌نه تنها شوروی سابق.. شرایط حاکم بر یه سری کشورای دیگه هم همینجوره دقیقا
حالا البته اشاره مستقیم نمیکنم، دوستان خودشون در جریانن👀
بله بله ۱۰۰٪ همینطور هست. اصلا علت این که این پست رو نوشتم همین موضوع بوده 😀
جسارتاً جنابعالی خودتونو رو. جز کدوم دسته میدونید؟ با توجه به اینکه همه میدونیم طرفدار پر و پا قرص احمدینژاد بودید
سلام
راستش قصد پاسخ دادن به این کامنت رو نداشتم، ولی خب حساب آشناها جداست 🙂
این صحبت شما خیلی معقول و منطقی نیست به نظرم و قضاوت نادرستی دارید. چون شما واقعا نمیتونی مطمئن باشی من توی اون برگه چی نوشتم و من هم دلیلی نداره به شما و بقیه اعلام کنم! البته با فرض این که اینجوری هم باشه من اون زمان اصلا آگاهی فعلی خودم رو نداشتم و خیلی راحتتر تحت تأثیر قرار میگرفتم و اگر هم طرفدار بودم از نوع پر و پا قرص نبوده قطعا.
ولی
من همیشه سعی کردم متعصب نباشم. و از طرفی همه میتونن اشتباهاتی رو داشته باشن و در طول زمان تغییر کنن و کاملتر بشن. البته شما همه این چیزایی که گفتم رو بهتر میدونین و کاملا مشخص هست که مدت زیادیه با من در ارتباط نبودین.
اما با همه این صحبتها نمیدونم این حرفی که زدین از سر چی بوده و چه ربطی داشته ولی جواب من این هست که قطعا در دستهای که حیوانهای متعصب هستن نخواهم بود.
درود بر شما
سپاس فراوان